نقدی بر کتاب:

« من پای لرزهیچ خربزه‌ای را امضا نمی‌کنم»

شاعر: پژمان قانون

انتشارات ثالث / چاپ اول / 1387

شعر مدرن ایران هم پای نیاز جامعه‌ی ایران برای جایگزینی پایگاه‌های سنتی به مدرن به وجود آمد و چون مرحله‌های تکوین و گذر همراه با مرحله‌های ایجاد نیاز برای تغییر همان مرحله نبود عقیم ماند مانند هر اتفاقی که در این چند قرن اخیر در این سرزمین افتاده است ما مثل آرایشگران فقط ظاهر قضیه را درست کردیم بدون این که این تغییر از درون باشد و بر حسب نیاز، بدون تلاش برای دسترسی به تفکر مدرن، بدون انگیزه، بدون نیاز به حرکت، بدون این که این حرکت از دست‌های فهم مدرن سیراب شده باشد مثل همیشه تیری در تاریکی به امید به هدف نشستن یکی از هزار تیر، این نقد به طور کلی به دو مقوله‌ی زیباشناسی در این مجموعه می‌پردازد:

1- تفاوت شعر شهری و روستایی / تناسب

2- شاخصه‌های به ظاهر پست مدرنیستی / هندسه در متن

تفاوت شعر شهری و روستایی

ساختار زیبایی شناسی تناسب با ساختار اجتماعی جامعه‌ی روستایی و قومی، قبیله‌ای هم خوانی دارد و جواب‌گوی روابط پیچیده‌ی جامعه‌ی شهری نیست شهر و به طبع آن ذهن شهری نیازمند ایجاد ساختاری پیچیده‌تر و متفاوت‌تر از گذشته‌ی خود است جامعه‌ که نیاز به محرک‌های بیشتری ازتناسب برای لذت بردن و تاثیر گذاری است این خصیصه‌ی پنهانی زندگی شهری بود که مانند یک همراه و یک کاتالیزور به نیما کمک کرد تا شعر از ساختار گذشته‌اش فاصله بگیرد و قدم در راه بی‌برگشت بگذارد اما ما در این مجموعه استفاده از تناسب و ایجاد هماهنگی را می‌بینیم در این مجموعه ما استفاده‌ی زیادی از شیوه‌ی ارائه‌ی مطلب به وسیله‌ی شطحیات که همان شطحیات که عرفا به کار می‌بردند و آن شیوه به این صورت است که در حالت جذبه واژه‌ی قبلی سازنده‌ی شطح است شما به تناسب واژه‌ی که دارید می‌سرایید ساختار و مضمون را جلو می‌برید ایده نیز از این قاعده مستثنا نیست واژه‌ی قبلی معمار و فرمانده‌ی متن است مثل:

1- شعر 2 ص9 « نخند و زهر مار / تا یک بار مار شوی و ده بار شدی هم» این واژه‌ی زهر مار آفرینده‌ی سطر بعدی است

2- یا: «‌ با سیانور و بی‌نور شاعر شدم و / صد بار هم» واژه‌ی بی‌نور متناسب با سیانور آمده است

3- یا: «فکس می‌شوی ته شعر من/ که من از آچار به A4 / هی دارم تو را استارت / می‌شوم» فکس با کاغذ A4 متناسب است و آچار با استارت و تناسب بین کاغذ A4 و آچار این سطرها را شکل داده است

4- یا:« مثل سیاهی نور دارد و / تو بیا «هی» را بدزد و» منظور شاعر این سطرها رسیدن خواننده به واژه ی سیانور است و مثل مثال‌های زیر:

5- شعر 7 ص 17« درخت مات و پرنده‌ها کیش می‌شوند / کیش کیش/ کلاغ‌ها»

6- شعر 8 ص 18 « شعر من اسهال به اسهال بند نمی‌شود/ این بند را بردار»

7- شعر 10 ص 22 « از دست تو هر چه می‌کشم/ پاره نمی‌شود»

8- شعر 13 ص 28 « روی همین بند/ بند نمی‌شوم»

9- شعر18 ص 35« شعر را برداشته‌ای/ به خواب‌های من می‌آیی/ نمی‌آیی؟!»

10- شعر 21ص 41 واژه‌های« LG / کپی/ رایت/ سی دی/نمایش/ قاچاق/ دیسکت/ شرکت/ کلوپ / کلیپ / ریپیت/ پخش» در این شعر یکی از تناسب‌های مشهور شعر روستایی را می‌بینیم مراعات و نظیر البته با معجون واژه‌های زندگی شهری که این توهم مدرن بودن در این جا به انسان دست می‌دهد در صورتی که قصه‌ی مدرن در جای دیگری شکل می‌گیرد

11- « که این همه شرکت/ شرکت کنند در جشن نرفتن تو»

12- شعر 23 ص 44 « قل می‌خورم/ قلک می‌شوم/ جمع می‌کنم / سکه می‌زنم / سکته‌می‌زنم / بعد کنار توپی که تویی / توپ‌تر می‌شوم»

13- شعر 23 ص 44« و دوباره شوت می‌شوی / در میدانی که سال‌هاست / دیگر توپ خانه نیست و / فقط خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی توپ‌هاست / حالا اوت شده‌ای» این شاخصه‌ی شطح و زندگی روستایی یا زندگی در تناسبات معمول یکی از رفتار‌های زیباشناسی متن است که در واقع در زندگی شهری امروز به علت پیچیدگی روابط شهری عقیم است و هیچ کدام زیبا و بکر نیستند

شاخصه‌های به ظاهر پست مدرنیستی

استفاده از شکل و واژه را به طرحی دیگر نوشتن از اتفاقاتی است امروز در شعر ایران کم نمی‌بینیم این مجموعه از این شاخصه برای تاثیر گذاری و ارائه‌ی مطلب سود جسته است نخست به موارد استفاده اشاره می کنم بعد توضیحات تکمیلی را می‌گویم:

1- شعر 1 ص 7 « دارم از این: اس / ام / اس / ام / اس می‌گیرم» شاعر این سطر را عمودی نوشته است این امکان بصری در اثر گذاری روی مخاطب چه درصدی را مال خود می‌کند به عبارت دیگر برای تاثیر پذیری ما چه اتفاقی می‌افتد وقتی این سطر را این گونه خواندیم

2- شعر 12 ص26 در این جا واژه‌ی تجزیه، تجزیه شده است حالا مثلن واژه‌ی زمستان تجزیه شده بود مخاطب زمستان تجزیه شده را می‌توانست برداشت کند اما وقتی واژه‌‌ی تجزیه، تجزیه می‌شود یک تکرار بی ثمر است

3- شعر 23 ص 44 « آخرش می‌روی / اولش می‌روی/ وسطش می‌روی» در این جا این واژه‌ها طرح دایره دارند

4- شعر 35 ص 65 شکل دایره

به طور کلی در نمادهای شکلی به وسیله‌ی ترکیب بندی مفهوم را انتقال می‌دهیم و این نیاز حداقل به دو شکل در کنار هم یا وجود داشتن رنگ است تا مفهوم شکل بگیرد که در هیچ یک ازاین موارد این موضوع رعایت نشده است هیچ شعر خوبی با ترکیب بندی بد، بد نخواهد شد و هیچ شعر بدی با ترکیب بندی خوب، خوب نخواهد شد ما برای انتقال مفهوم به وسیله شکل نیازمند ترکیب بندی هستیم که شاعر در هیچ شعری کاملن از ترکیب بندی استفاده نکرده است

چرا شاعر امروز دست به این گونه فرا روی‌ها می‌زند؟ شعر امروز چه غزل چه شعر سپید نیاز به استعاره‌های جدید در قالب کلمه دارد این محدودیت که از آن صحبت می‌شود فقط با آمدن تجربه‌های جدید و در پی‌آمد آن استعاره‌های جدید در قالب کلمه از بین می‌رود تا ما جهان خودمان را نبینیم خودمان تجربه نکنیم خودمان نسراییم این محدودیت است این فقدان استعاره‌های جدید است که ما را وادار به این فراروی‌ها می‌کند ما نیاز به ساخت شکنی‌های تقابل‌های دوتایی از قبیل مرکز و حاشیه، درون و بیرون، عقل و عشق و ساخت شکنی استعاره‌ها از قبیل استعاره‌های جنگ مثل حمله کردن، از مواضع خود دفاع کردن و ساخت شکنی‌های« زبان مرد ساخته» و به طورکلی سخن کاوی هستیم اگر ما بخواهیم مفهومی را به صورت شکل نشان دهیم باید به تاریخ قبل از اختراع خط برویم یعنی مفهوم سازی به وسیله‌ی ‌شکل‌های خطی!! وقتی روسو فرهنگ مدرن را محکوم می‌کرد ولتر او را با نوشتن سطور زیر تنبیه کرد:« هرگز هیچ کس همچون شما در کوشش برای بازگرداندن ما به حالت توحش خوش ذوق نبوده است با خواندن کتاب شما انسان دلش می‌خواهد روی چهار دست و پا راه برود با این حال من قریب به شصت سال است که این عادت را ترک کرده‌ام متاسفانه احساس می‌کنم اکتساب مجدد آن برایم غیر ممکن است» و سخن آخر این که معشوقه حاضر در متن دوست دارد با واژه‌های زیر به لکاته هدایت در بوف کور نزدیک شود: شعر3 ص12 « چمدانی از چشمان تو داشت» و شعر 5 ص 15« از جوکیان هندوستانی بودم» شعر 20 ص 39 « تاریخ تمدن چشمانی سیاه لطفن / و تو / روی نقش گلدانی زاده بودی» شعر 24ص 46« من هم کلی کرم کور/ به جان سیبم افتاد» برگرفته از بوف کور، این معشوق فقط به عصبیت متن کمک کرده و عصبیت شاعر و در فرم دادن متن کمکی نکرده است نقشی که باید داشته باشد

نوشته شده   در ساعت 15:4 | لینک  |