این نقد در ضمیمه ی ادبی روزنامه ی اطلاعات چاپ شده است
مارتین هادگر در منشاء آثار هنری غایت آثار هنری را در التذاذ می داند. در ابتدا این پرسش پیش می آید که در ادبیات و به ویزه شعر به عنوان یک هنر کلامی چه چیزی برای لذت می شود ؟ کدام حضیضه است که باعث تمیز اثارهنری و ادبی از دیگر آثار می شود . وقتی به ادبیات و شعر نگاه می کنیم پیداست که عواملی از قبیل شور ، هیجان ، و تخیل در کلام همگی باعث می شوند که زبان ادبی و شعراز زبان عادی جدا شود .
از این منظرگاه فرمالیست های روس تحقیقات بر جسته ایی داشته اند . آنها طبق آراء زبا نشناسی یا کوبسن نهایتا به این نتیجه رسیدند که آنچه باعث تفاوت زبان ادبی از کلام عادی می شود عنصر آشنایی زدایی است که در زبان رخ می دهد . فرمالیست های روسی از دو جریان بسیار متأ ثر بودند .
الف - فتورویسم و همکاری های مایا کوفسکی با آنها
ب- فنو منو لوژی یا پدیدار شناسی ادموند
هوسرل .
« انعکاس اشیاء و پدیدها در ذهن» اما پدیده ها و اشیاء را چگونه در ذهن تجربه می کنیم ؟
هوسرل پس از تحلیل فلسفه ی خرد گراهایی چون دکارت و اسپیورا و فلسفه ی تجربه گرای ها یی مانند جان لاک و دیوید هیوم به این نتیجه رسیده بود که ما اشیاء و پدیدها را با حوا سمان تجربه و لمس و به وسیله خردمان آنها را تجربه و تحلیل می کنیم . در واقع او به یک سنتز رسیده بود .
فرما لیسم ها نیز مبنای کارشان را همین پدیدار شناسی قرار دادند . یعنی ادبیات و شعر را به عنوان یک پدیده در نظر گرفتند و سعی کردند آن را تعریف کنند : در واقع آنها به شیوه ایی علمی با ادبیات بر خورد کردند .
ویکتوراشکلفسکی در مقاله معروف خود با عنوان « هنر به مثابه ی صنعت » که در سال 1917 منتشر می شود مشخصه ی بارز ادبیات را خروج از نرم زبان میداند . یعنی زبان ادبی کارکرد هایی فراتر از کلام عادی دارد .
این رویکرد به فرم بیش از محتوا اهمیت می دهد و از این بابت هم هست که کارهای روز مره مانند بر خاستن از خواب یا قدم زدن و غیره به صورتی کاملی دگرگون شده در ادبیات بروز می کند . از این رو بی دلیل و بی مناسبت نخواهد بود اگر که مبنای اصلی و مؤلفه ی اساسی شعر ازاده دل را دید گاهی فر مالیستی قرار دهیم .
نگارنده سعی خواهد داشت که ویژگی ها و مؤلفه های اصلی و هم چنین نقطه قوت ها و ضعف های او را بیان نماید .
1- نخستین چیزی که در شعر های ازاده دل ازار دهنده مینماید وجود سطر هایی به طور تقریبن وسیع است که هیچ گونه خروجی از نرم زبان در انها اتفاق نیفتاده است . در واقع شاعر هیچ تمهیداتی برای انکه این سطر ها به شعر تبدیل شوند و به جوهره خودشان نزدیک باشند ، نیندیشیده است .
نمی فهمی
اصرار می کنیم
درست مثل همان وقط که گفتم :
دوست می دارمت
نفهمیدی
اصرار کردی ص4
نه
فایدای ندارد
نه تو زبان من را می فهمی
نه من زبان تو را ص6
وقتی قهر میکنی تو دل برو تر می شوی
می دانستی ؟
اصلن به خاطر همین چیزهاست که دوست می دارمت ص16
برو بابا
تو برای این عشق کاری نمی کنی
فقط بلدی سر من غر بزنی که من هم عین خیالم نیست ص20
وقتی تو را انتخاب کردم
فکر کردم
دست کمش این ست که دختر گل فروش
دلش به گل های خشکیده خوش نمی شود
او خشکیدن را بارها و بارها دیده ص63
همچنین اینگونه موارد در صفحات 22 ، 35 ، 37 ، 44 دیده می شوند
به نظر می اید گاه هم که شاعر تمهداتی برای سطرهای عادی خود به کار می برد کافی نیستند .در این گونه موارد سطرها از رمق افتاده اند و توان لازم را ندارند . متأ سفانه این وضعیت به طور وسیع دامنگیر شعر ازاده دل شده است به طوری که در صفحات پایانی کتاب نیز گریبان شعر او را رها نمی کند و شعر او را ضربه پذیر می نماید .
2- تصنع : به نظر می رسد در بعضی موارد شاعر برای رسیدن به شعر تلاش بسیاری کرده . یعنی فرایند فکر کردن و کوشش به جای در گیر بودن و درونی شدن مسأ له را به وضوح خواهیم دید . این شعر های تصنعی نیز به نوبه ی خود به ضرر سراینده ی منهای کبریت عمل می کنند .
دوست می دارمت
سیزده واژه و
پنج بخش
دو واژه است
و من به تو قول می دهم
بار دیگر ازمایشش نکنم . شعر اول ص1
اینگونه فکر کردن و شعر ساختن شعر را به بیراهه خواهد برد . و البته نمونه های دیگر نیز در کتاب دیده می شوند .
3- در سطح ظاهر شدن : گاه شاعر وقتی خودش را بروز می دهد ، وقتی حرف خودش در شعر بیان میکند ، عمیقأ در سطح ظاهر می شود .
این گونه در سطح ظاهر شدن شعر را فاقد تأ ثیرات لازم می کند و نهایت اینکه مخاطب را بر انگیخته نمی سازد . شعر های که از دید گاه نقد توریکال هیچ تأثیری بر مخاطب نمی گذارند .
من بخاطر سه پنجم عشق تو خواهم مرد .
بله
عشق تو از سرم من زیاد است ص19
هر چند الان با دست خالی هم نمی شود خانه ای ساخت
دوست داشتم تو بگویی من بسازم
هیچ وقت نگذاشتی بگویم دوست می دارمت ص44
4- اضافه های ترکیبی : ای همه هستی زتو پیدا شده / خاک ضعیف از تو توانا شده خاک ضعیف
نظامی ، مخزن السرار، مناجات اول
« چون ای پسر من نام خویش را در دایره گذشتگان یافتم روی چنان دیدم پیش از آنکه نامه ی عزل به من رسد .....
دایره ی گذشتگان – نامه ی عزل
قابوس نامه ، مقدمه مؤلف
نه تنها ادبیات کلاسیک و معاصر ما پر از اضافه های ترکیبی است نه تنها سیستم اضافه های ترکیبی از کار افتاده است نه تنها تأ ثیرات زیبای شناسی خود را از دست داده اند و نه تنها امیر ازاده دل از اضافه های ترکیبی استفاده می کند که بعضا شاعران مدعی هم .
چراغ قرمز لبت - کوچه نگاه – درو دیوار قلبت – ناخن شعر ها – پیچ و مهره عشق – بند تنبان دلشان – صبح نم زده – بعد از ظهر خمیازه کشیده- یادگار باد – عروسک شعر –
هنر می
5- ازاده دل هرگاه از فرم زبان خروج می کند و به جوهره ی شعر نزدیک می شود سطرهای درخشانی را رقم می زند که ازدید مخاطب پنهان نمی ماند . او در اینگونه موارد موفق عمل می کند
همه ی پل ها یک شکلند
تو را به خدا
ادای پل ها ی جدید را درنیاور
تو
نمی توانی از خودت بگذری ص8
پشت هر واژه نقطه گذاشتم
حالا نقطه به نقطه دنبالت می گردم ص34
6- عنصر طنز: معمو لا ما این تعریف از طنز داریم « بیان یک مشکل اجتماعی در قالب خنده » از این بابت شاعر رفتاری طنزامیز با معشوق دارد که البته کارکردی تازه می نماید . او با معشوق به عنوان یک زن در جامعه ی امروز رفتاری نو دارد . او معشوق را سرزنش و گاه مورد تمسخر قرار می دهد . شاعر یک راوی فروتن نیست .او گاه در مقابل معشوق سر خم نمی کند
حالا به فکر پریدن از روی جوی است
سرخ و گستاخ
دست هایت را به من بده :
کوفت
بی جنبه ص43
7- پایان بندی های مناسب : شعر های آزاده دل عمو مأ با پایان بندی ها ی مناسبی سامان یافته اند و البته در شعر ها و از اهمیت ویژه ای بر خوردارند به طوری که گاه اگر شعر را تا پا یان نخوانیم نمی توانیم متوجه جذا بیت شعر او بشویم . در این مورد خوانندگان را در متن کتاب ارجاع می دهیم .
8- کار کرد کشیدن از فضاع و تصاویر آشنا وگاه کلیشه شده : در اینگونه موارد ابتدا وقتی مخاطب با شعر رو به رو می شود فکر می کند که با یک فضا و تصویر کلیشه روبروست اما در ادامه پی می بریم که شاعر می تواند از این گونه فضا ها و تصاویر کار کردی های تازه ایی بکشد . شاعر در این زمینه موفق عمل می نماید .
حتمنن بدون تردید این شعر ها زاییده ناکامی جوان است که صد درصد به درخت تکیه داده
حالا اگر تکیه نداده از بغلش رد شده که
بهانه خانم
کاش ان روز که تو را دیدم قلم پایت می شکست ص31
9- دیالوگ : دیالوگ اصلی در هنرها درا ماتیک به کار گرفته شده است واز طریق داستان ورمان وارد شعر شده است . شعر نو و به ویژه شعر دهه ی هفتاد و هشتاد این مهم را از نظر دور نداشته اند . در شعر اقای آزاده دل این دیا لوگ نهادیند شده و به صورت درونی شده در ساختار شعر ارائه شده اند . دیالوگ هایی که اصولا رابطه عاشق و معشوق را به چا لش می کشند .
- امیر به نظر تو این سنگ ها سر را می شکا ند؟
می گویم : تا آن موقعی که سری روی شانه ای باشد نه
دست های تو زخم هایم را مرهم است
- نه شاعرانه نیست
تو گلی من بلبلم از فراقت مرده ام
- تکراریست
من گلم
تو بلبلی
از فراقم زبانم کور چشمم لال مردی
- نوبر خان سعی کن ص11
10- فضا ها و تصاویر : فضا ها و تصاویر ی که شاعر افرینش می کند عمو من عینی اند . فضا های که نمی خواهند از حالت طبیعی خودشان خارج شوند اصولن تصویر افرینی ازاده دل به فرای واقعیت رفتن میلی ندارند .
یادت هست
آمدی میوه فروش مان یک کیلوهویج خرید ی
گفتی هویج دوست داری
این نخستین نقطه مشترک عشق مان بود ص12
با سبک سری ها ی دختری عاشق
که یاس ها ازدستش امان ندارند
جا لا به فکر پریدن از روی جوی است. ص43
محتوا
تی . اس . الیوت در در مقاله ای که در سال 1919 با نام « سنت و قریحه ی فردی» منشر می کند یاد اور می شود که در ادبیات مشخصه ها و ارزشها پایدار وجود دارد که تغییر نخواهند کرد . این مشخصه پایدار و تغییر نا پذیر از نظر او معنای تاریخی است . وقتی به شعر های آزاده دل نگاه می کنیم عموما عاشقانه هایی می بینیم که خطاب به معشو ق سروده شده اند .
تمام دفتر چه شعر هایم را دزدیدی
یعنی « تو » تمام دفتر چه شعر هایم را دزدیدی
یک دوست می دارمت بدهکار
یعنی« تو» یک دوست می دارمت به من بدهکاری .
در علم معانی به این گونه موارد می گویند حذف مسند اللیه به به خاطر شناسا بودن.
معشوقی که اینگونه به طور وسیع در سر تا سر مجموعه مورد خطا ب قرار گرفته و تا انجا می تواند پیش برود که این معشوق – مسند الیه در متن تبدیل به یک اسطوره شود انچنان که آیدا برای شاملو و ری را برای سید علی صالحی. در اینجا این سوال پیش می اید که اینگونه متن ها از لحاظ تاریخی چه معنایی می تواند داشته باشند ؟
در وهله اول می توان این دو پاسخ را ارائه داد .
الف) بسته بودن فضای سیاسی و این که شاعران مجبور باشند فقط به عاشقانه ها بپردازند و.....
ب ) مرکزیت معشوق برای شاعر – راوی . انگار در دنیای امروز دیگر چیزی برای راوی باقی نمانده باشد . وقتی خدا مرده است وقتی متا فیزیک فرو ریخته و اخلاقیات از بین رفته و مرکزی وجود نداشته باشد به نظر می رسد که این معشوق برای شاعر – راوی نقش مرکزی داشته باشد. اما چالش ها و کشمکش هایی که مدام بین او و معشوق به وجود می اید و راوی با بیان طنز گونه ان را بیان می کند راوی را در وضعیتی معلق فرو گزارده است .
اریک فروم معتقد است که متفکران هر عصر از چیزی می نویسند که نیست . من فکر می کنم از این بابت راوی دچار عدم اطمینان و امنیت روانی باشد. ترس از اینکه او را نداشته باشد یا اینکه این مرکز- معشوق موقت را از دست بدهد یا هر چیزدیگر .
با هر صدا از خواب می پریدم عروسک در دست
با هر پریدن
برای قلب بی الایشم سرود مرگ می خواندم
تا شاید
ارامشی برای دست های رنگ رو رفته ام دست و پا کنم ص67
روی عقربه های ساعت
حتما انفجاری رخ داده
می دانستیم
جاده ها باریک تر از انند که دو نفری برویم . ص70
اما شاعر – راوی استرسی را که در درون خود و با خود دارد به متن منتقل نمی کند . روایت آزاده دل روایتی افسلر گسیخته نیست یعنی او شعرش را از نظر ذهنی مواظبت می کند و اجازه نمی دهد که روایتش پریشان و واقعی باشد. شعر ها چکش کاری شده و سالم نگه داشته شده اند که مبادا نوع روایت چنین با شد و چنان.
اما در دنیای امروز انسان استرس ، اضطراب و تناقض هایی را تجربه می کند که به خودی خود روایت را پریشان می نماید از این بابت در شعر آزاده دل ما با یک نوع عامدانه منسجم نگه داشتن نوع روایت هستیم .