صادق، دو بار خودکشی میکند یک بار در رود مارن و دیگری در آپارتمانی در پاریس که منجر به مرگ او شد ولی فرزانه ازقول صادق میگوید:
"- یعنی عاشق هم بودهاید؟
- من ؟ من سر یک عشق دو دفعهsuicide tentative (اقدام به خودکشی) کردم عشق برای من هیچ وقت معنی بنداز نداشته . " 1
خب، وقتی زندگینامهی صادق را میخوانی غیر از خودکشی آخر که به مرگ منتهی شده، فقط از یک اقدام خودکشی صحبت میشود درحالی که این جا به دو خودکشی اشاره میکند یکی در رود مارن دیگری کجا بوده؟ چرا کسی در مورد او حرف نزده؟ چه چیز را میخواستند قایم بکنند آیا فرزانه اشتباه نوشته است یا این که خواسته با این کار پردهپوشی خانوادهی صادق را نمایان کند چه چیز باعث میشود حقیقت به سکوت کشیده شود؟
صادق در تاریخ 18 فروردین 1330 خودش را میکشد
پلیس در گزارش خود تمام موردهایی را که در آن جا بوده صورت جلسه میکند اتاق صادق سه در پنج و مبله بوده، در کشوی نخست میز آرایش دو نامه دو پاکت بوده، در کشوی دوم یک گنجه دو کت یک شلوار، در کشوی سوم سه پیراهن کثیف و دو کشوی دیگر نیز خالی بوده است روی میز دو بسته سیگار آمریکایی که یکی از آن ها تقریبن خالی بوده، در جاسیگاری ده تایی تهسیگار و خاکستر سیاه، دقت ماموران تا نوشتن خاکستر سیاه تعجب ما ايرانیها را برمی انگيزد است، دو چمدان در اتاق یکی دربسته مقداری کاغذ و یک پاکت سرباز، مبلغ ده هزار فرانک( یک اسکناس پنج هزار فرانکی و پنج اسکناس هزار فرانکی) و شانزده دلار( سه اسکناس پنج دلاری و یک اسکناس یک دلاری) پیدا شد كه البته دقت ثبت مامورها خیلی جالب است اما چمدان دوم یک جلد کتاب افسانهی آفرینش و هفت عکس دو ساعت دو خودنویس که ضمیمهی پرونده شد باید دقت کرد که در چمدان فقط کتاب افسانهی آفرینش بود که اگر کتاب دیگری بود مطمئنن ضمیمهی پرونده میشد حالا چرا افسانهی آفرینش؟ چون در تاریخ 18 فروردین 1309 نوشته شده است یعنی بیست و یک سال پیش در چنین روزی که خودکشی صادق اتفاق افتاده است
حالا چه فکری باید بکنیم خیلی ساده بگوییم یک اتفاق است بی هیچ رمزی اشارهای یعنی ما حق هیچ تاویلی نداریم آیا مرگ اپیزود آخر افسانهی آفرینش نیست؟ درجایی میخواندم که کنار جسد صادق توی زیرسیگاری کنار دستش یک سیگار نیمسوخته وجود داشته یعنی نیمیاش سالم و نیمیاش سوخته، آیا کسی که با گاز خودکشی میکند فرصت کشیدن سیگار را ندارد؟ یعنی مثل خوردن سیانور همان لحظه که میخورد، میمیرد، نیست هر چقدر هم کشته شدن با گاز سریع باشد میتوانی سیگار را تا آخر بکشی آیا او با این کار میخواسته بگوید من هنوز هم چیزهایی برای گفتن دارم یک سیگار نیمه خاموش مثل «فانوسیه که اگه خاموشه واسه نف نیس هنو یه عالم نف توشه»!
تاريخ خودكشی در رود مارن كی بوده است
در هيچ جا از تاريخ دقيق خودكشی صادق در رود مارن اثری نمیبينيم اين را من با تحقيق كامل میگويم چون خودم شخصن خيلی دنبالش گشتم اگر كسی دقيق میداند لطفن بگويد
پس روز دقیق خودکشی صادق در رود مارن جایی ثبت نشده است اما با اطلاعات جانبی دایرهی حدسمان را تنگ میکنیم که خودکشی صادق در چه روزی بوده
صادق در نامهای به محمود هدایت( برادر خود) به تاریخ 3 می 1928 برابر با 13 اردیبهشت 1307 مینویسد: یک دیوانگی کردم، به خیر گذشت شرح این دیوانگی داستان کوتاه زنده به گور است ، در عکسی که بعد از خودکشی گرفته شده است تا صحت و سلامت صادق برای خانواده تایید شود تاریخ 11 اردیبهشت 1307 ثبت شده است. از 18 فروردین تا 11 اردیبهشت میشود بیست و سه روز. خودکشی در رود مارن نیز روزی نزدیک به این روز بوده است یعنی 18 فروردین.
حال باید دید 18 فروردین چه روزی است همانطور که میدانیم صادق اطلاعاتی در مورد علوم غریبه داشته که نوشتن مقالهی « جادوگری در ایران» نیز گواه این مطلب است 18 فروردین در علوم غریبه مصادف با روز « شرف شمس» است که روز مقدسیست ساعتی خاص است که اسم اعظم خداوند را روی نگین حک میکنند و دعاهای خاصی میخوانند فقط این یک روز این خاصیت را دارد روزی را زیاد میکند رفع حاجت میکند مشکلات را حل میکند ساعتی خوش و پربرکت است و تکرار نشدنی و طالب آن باید تا سال دیگر صبر کند
او در روز شرف شمس خودکشی میکند روز شرف شمس، افسانهی آفرینش را مینویسد و خودکشی اولش نیز نزدیک به همین تاریخ است که در بالا گفته شد میخواهم بگویم او دانسته این کار را کرده نه فشار خارجی نه بیمهری دوستان نه احساس بیهودگی و نه به پایان رسیدن دوران نویسندگی.
بوف صادق و كمدی الهی دانته
" دانته در جستجوی راه نجات در تاريخ شب آدينهی مقدس ،هشتم آوريل سال 1300 يعنی پيش از شب عيد رستاخيز مسيح ، فصل بهار و طلوع خورشيد و عيد پاك است كه سفر خود را آغاز میكند  در اين هنگام كمكی غيبی به صورت ويرژيل شاعر بزرك لاتين فرا میرسد و پيشنهاد میكند راهنمای او باشد سفر دوزخ او 24 ساعت به طول میكشد " 2
در سال 2009 بعد از گذشت 709 سال هشتم آوريل برابر 19 فروردين است میبينيم كه اين روز شرف الشمش و عيد رستاخيز يكی است و هدايت در اين روز سفر خود را با خيام شروع میكند ديگرسانيهايی از كمدی الهی و بوف كور است مثل عددی كه در بوف است " دو ماه پیش نه دو ماه و چهار روز " با 24 ساعت زمان در دوزخ بودن دانته و يا " ربودن ملكهی زيبای دوزخ هكاته " 3 و همسانی آن با لكاته بوف كور یعنی اسم و رفتار هکاته و لکاته
من زياد وارد رمز و زارهای بوف نمیشوم فقط اينها را نوشتم كه بگويم كه هدايت به چيزهايی در موقهی خودكشی فكر میكرده است
خودکشی
او خودش را میکشد نه به خاطر عشق، هر چند او در سالهای آخر آخرین یادبودها را مرور میکند شاید خودکشی صادق یک اعتراض است اعتراض مرد تنها، چرا میگویم تنها؟ چون وقتی با مالک هتلی که صادق اجاره کرده صحبت کردند او گفته بود مرد خوبی بود اجاره سه ماه را جلوتر داده بود چرا یک نفر تصمیم به خودکشی میگیرد اجاره سه ماه را جلوتر پرداخت میکند فقط یک علت دارد او آن قدر خود را تنها احساس میکند که حدس آن را میزد که تا سه ماه کسی سراغ او را نگیرد در این سه ماه مدیون کسی حتا مالک هتل نباشد
علت خودکشی صادق نه فقط خستگی بوده نه کمکاری نه هزار دلیل دیگر که هرکدام آنها میتوانسته گوشهای از علتها باشد مثلن آنها که حسادت میکنند میگویند دورهی نویسندگی صادق تمام شده بوده ، اما کسی که خسته است برای مرگش طرح نمیریزد و کسی که طرح میریزد میداند چه کار میکند
صادق حتا روز مخصوصی را برای خودكشی انتخاب میكند: روز شرف شمس که بعد اندیشه و نمایانگر طرز تفکر صادق به مرگ بوده شاید او میخواسته بگوید مرگ ما دست قوای کور طبیعت نیست بلکه همانطور که ما مسئول زندگیمان هستیم مسئولیت مرگمان نیز با ماست یک تفکر اگزیستانسیالیستی پشت خودکشی خود داشته البته خودکشی آخر، همانطور که در انتهای نامهای به فرزانه میگوید : «به تمامی اگزیستانسیالیستها بگو آماده باشند جلوی من رژه بروند» یعنی من سردستهی آنها هستم همانطور که سردسته سورریالیستها بود
در پايان من چگونگی مرگ فرويد را روايت میكنم تا شايد قسمتی از ابهام خودكشی هدايت روشن شود " او در بيست و يكم سپتامبر دست مكس شور پزشك معالج خود را در دست نهاده " قرارداد " را به او ياد آوری میكند: " به من قول داديد كه هنگامی كه وقتم فرا رسيد مرا رها نكنيد اكنون زندگی شكنجهی بيش نيست و معنای خود را از دست داده است با دخترم آنا مشورت كرده كار را يكسره كنيد " آنا بر آن است كه باز هم میبايستی صبر كرد ولی مكس شور تاكيد ورزيده وی را متقاعد میسازد شور در سه نوبت سه سانتی گرم مرفين به او تزريق میكند در بيست و سوم سپتامبر 1939 در ساعت سه نيمه شب بعد از دو روز اغما پيرمرد به آرامی خاموشی میگيرد ( استفان ) تسويگ : " چنين بود پايانی متعالی برای حياتی متعالی مرگی فراموش نشدنی در ميان كشت وكشتاری عمومی در دورهی خونبار ( جنگ جهانی دوم ) وقتی ما دوستاران او جسد او را پايين میآورديم میدانستيم كه بدين ترتيب بهترين موجود ميهن خود را به خاك انگليس میسپاريم ""4
ما هم بهترين موجود ميهن خود را به خاك فرانسه سپرديم
1- آشنایی با صادق هدایت فرزانه نشر مركز صفحهی 255
2- كمدی الهی دانته نشر امير كبير ترجمهی شجاالدين شفا خلاصه شدهی صفحهی 79
3- كمدی الهی دانته نشر امير كبير ترجمهی شجاالدين شفا زير نويس صفحهی 202 شمارهی 4
4- مبانی روانكاوی فرويد- لكان كرامت موللی نشر نی صفحهی 294- 295
